BANE CAFÉ

MUsic LYrics & MEmories

BANE CAFÉ

MUsic LYrics & MEmories

Drink a cup of BANE and then come in

دنبال کنندگان ۱۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۱۰ خرداد ۹۹ , ۰۳:۲۷
    آثار
  • ۱۰ خرداد ۹۹ , ۰۳:۲۱
    سبز
  • ۲۹ ارديبهشت ۹۹ , ۰۵:۱۶
    ولی...
  • ۲۹ ارديبهشت ۹۹ , ۰۵:۱۱
    پاسخ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۹/۰۱/۳۱
    F**k
  • ۹۹/۰۲/۰۶
    HBD
آخرین نظرات
  • ۱۶ شهریور ۹۹، ۱۸:۲۳ - پرنسس
    چرا؟!:(
  • ۲۰ مرداد ۹۹، ۱۸:۳۱ - پرنسس
    :/
  • ۲۸ تیر ۹۹، ۱۸:۴۶ - پرنسس
    😢😓
پیوندها

۲۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

:/

جون من چرا انفالو نمیکنین؟؟

پرنسس

بیا ببینم چی شده

اطلاعیه ی مهم

وبلاگ خصوصی شد!
آنفالو کنید

آرامش

دیشب بغلم کردی...یه عالمه...کلی هم باهام حرف زدی...
الان فقط آرومم:)خیلی آروم...
و این آرامشو مدیونتم هیونگ:)

16ژوئن

اگه نمیخوای کسی کنارم باشه پس خودت پیشم باش...باور کن تنهایی درد داره...اینکه کسی نباشه اشکاتو پاک کنه درد داره...اینکه حتی کسی نباشه اشکاتو ببینه...اهمیت بده...درد داره...

لطفا

باور کنین بی تفاوتیتون به اشکای یه نفر که نگاهش به شماست...
کم از قتل اون آدم نداره...
کسی که غرورشو فدا میکنه چیز دیگه ای برای از دست دادن نداره...

بغض/نوستالوژی

بغض
ینی گریه های بی صدای هر شبم
بغض
ینی بی صدا آتیش میگیرم تو تبم
بغض
ینی نیستی کنار قلب خستم
بغض
ینی نیستی دیگه تو خونه ی من
ینی نیستی دیگه دیوونه ی من
ببین به گل نشستم
بغض یعنی اینکه باید با تنهاییام من بسازم
یکی برندس تو این بازی که تویی و من محکومم ببازم
بغض یعنی اینکه باید دیوونه شم از رفتن تو
بغض یعنی اینکه باید من ببینم رفتنت رو
رفتنت رو
از گریه های من چی میشه حاصلت
زخمی شده نگام سنگی شده دلت
انگار حرف من رو تو اثر نذاشت
این بغض گریه شد اما ثمر نداشت
بغض یعنی اینکه باید با تنهاییام من بسازم
یکی برندس تو این بازی که تویی و من محکومم ببازم
بغض یعنی اینکه باید دیوونه شم از رفتن تو
بغض یعنی اینکه باید من ببینم رفتنت رو
رفتنت رو

سکوت

سالهاست سکوت کردم تا خودتون بفهمین...
سکوت کردم تا بغض همین یه ذره غرورمم به باد نده...
سکوت کردم تا شاید...خودتون به خودتون بیاین...
اونجاش دردناکه که بعضیاتون...نباید برین...
که اگه برین ابر میشم و می بارم تا تموم شم...
ولی میدونین چیه؟
بازم نمیذارم بفهمین...
فقط میتونم آرزو کنم که خودتون...بخواین که بمونین...

تو

صد سال بگذره باز تو دلم حرف اولو میزنی...
دلی که یخ بسته ولی بازم ازم تو رو طلب داره...
دلی که خون گریه میکنه برای خواستنت...
مگه تو کی بودی که اومدی تو زندگیم؟
چرا فقط فراموشت نمی کنم؟
چرا دلم بهونه ی تو رو میگیره...چی داری که انقد خاصه؟
مگه نه اینکه تهش واسه توام هیچی نیستم...چرا این دلم انقدر به وفاداریت ایمان داره؟آینده رو دیده یا گذشته رو حس کرده؟
شاید هیچکدوم...شاید فقط تو رو میشناسه و حس میکنه...شاید...فقط تو براش زنده ای و بقیه مرده حساب میشن...

به خطر افتادن اسلام

دیگه رسانه ی ملی هم به عقلش نمیرسه عبارت"بچه های خوب آبنباتو گاز نمیزنن،لیس میزنن"و سانسور کنه
گناهم چیه واقن؟دختر بودن؟
سهمم از پدر چیه...پول پدر*