قرار
- شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۴:۰۴ ق.ظ
نوجوون که بودم...کسایی بودن که دوسم داشتن...یادمه...وقتی سفر میرفتیم...عمه...شوهرعمه...بچه هاشون...دوسم داشتن...
:)شوهرعمه هم بعضی وقتا بداخلاق میشد...ینی...دوسم نداشت؟...
نمیدونم...
یه نفر تو دنیا...بهم ثابت کرد دوسم داره...هرچند کم...براش مهمم...
اون قلب دومشو بهم داد...
طلسم محافظت برام ساخت...
حتی تولدمو فراموش نکرد و خواست بیاد پیشم...
اون...اون خیلی مهربونه باهام...
ولی من خستش کردم...بازم...دلخورم ازش...قرار نبود خسته شه و ترکم کنه...قرار نبود بگه خستم ازت...قرار نبود یکی دیگه رو باهام مقایسه کنه...قرار نبود...نباشه پیشم...قرار نبود واسه حس کردنش به سنگ و چوب متوسل شم...
:)شوهرعمه هم بعضی وقتا بداخلاق میشد...ینی...دوسم نداشت؟...
نمیدونم...
یه نفر تو دنیا...بهم ثابت کرد دوسم داره...هرچند کم...براش مهمم...
اون قلب دومشو بهم داد...
طلسم محافظت برام ساخت...
حتی تولدمو فراموش نکرد و خواست بیاد پیشم...
اون...اون خیلی مهربونه باهام...
ولی من خستش کردم...بازم...دلخورم ازش...قرار نبود خسته شه و ترکم کنه...قرار نبود بگه خستم ازت...قرار نبود یکی دیگه رو باهام مقایسه کنه...قرار نبود...نباشه پیشم...قرار نبود واسه حس کردنش به سنگ و چوب متوسل شم...
- ۹۹/۰۲/۱۳