BANE CAFÉ

MUsic LYrics & MEmories

BANE CAFÉ

MUsic LYrics & MEmories

Drink a cup of BANE and then come in

دنبال کنندگان ۱۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۱۰ خرداد ۹۹ , ۰۳:۲۷
    آثار
  • ۱۰ خرداد ۹۹ , ۰۳:۲۱
    سبز
  • ۲۹ ارديبهشت ۹۹ , ۰۵:۱۶
    ولی...
  • ۲۹ ارديبهشت ۹۹ , ۰۵:۱۱
    پاسخ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۹/۰۱/۳۱
    F**k
  • ۹۹/۰۲/۰۶
    HBD
آخرین نظرات
  • ۱۶ شهریور ۹۹، ۱۸:۲۳ - پرنسس
    چرا؟!:(
  • ۲۰ مرداد ۹۹، ۱۸:۳۱ - پرنسس
    :/
  • ۲۸ تیر ۹۹، ۱۸:۴۶ - پرنسس
    😢😓
پیوندها

۳۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

لعنت/باران

غم گرفته دوباره صدامو
نم زده باز هوای چشامو
نیستی و تکیه دادم به دیوار دوباره

بعد تو پا میذارم تو رویا
با خیال تو هرشب همینجا
اشک چشمام تمومی نداره
نداره

صدای خش خش برگ و پاییز و بارون
باز خیال تو با قلب داغون
نیستی و خیره میشم به عکس دوتامون

کاش میشد دستاتو قرض میکردم
باز کنارم تورو فرض میکردم
تا خود صبح قدم می زدیم تو خیابون

لعنت
به حسی که نذاشته هیچ کسی به جات بیاد
یکی که تا همیشه پشتته تو سختیات
همون که پا گذاشتی رو دلش که از غمت پره

لعنت
به کل خاطراتمون که با تو داشتم و
به من که زندگیمو پای تو گذاشتم و
همون که روز و شب رو اسم تو قسم می خوره

حق من نیست چشاتو نبینم
باز نتونم کنارت بشینم
از تو تنها همین غصه هات مونده پیشم

خاطراتت یه کوهه رو دوشم
باز میپیچه صدات توی گوشم
دارم اینجا بدون تو دیوونه می شم

مکالمه اوتاکو و مادرش

-مامان میشه آروم تر غذا بخوری؟
مامانش با ذوق+الان که کسی جز من و تو نیست
-میدونم ولی یاد غولا میفتم که آدم میخورن
+مگه اینجوری میخورن؟
-صدای شکستن استخوناشون و ملچ ملوچ خونشون دقیقا...
مامانش:
اوتاکو: به یاد خوردن پای زن زنده در اتک هرچه خورده استفراغ می کند

Oo:oO

چارتا حفره
یکی توی قلب
یکی بیرون زمان
یکی توی روح
یکی بیرون مرگ
چهارتا برآمدگی و فرورفتگی که به هم چفت میشن
امروز دیگه هیچی بینمون نیست جز قولی که بهت دادم...
بد خراب کردی ملیکا...

چرا

دقیقا چرا نت انقد خوبه ولی تل وصل نمیشه؟حتی پینگ پروکسیا هم نمیاد
وادفاک

لالاییییی

کل حرفامو خلاصه میکنم تو:
خوابم میاد
چشمام باز نمیشن واقعا...کل روزم اینجوریم...رگای عصبیمم درد میکنن...بگین که کرونا نگرفتم هق...

خانم جلسه ای

Die

امشب گذاشتم بری...مثل همه ی دفعات گذشته
و تو بازم...انتخابم نکردی...مثل هربار...
:)یه کم مرگ میخوام فقط...یه مرگ بدون برگشت...

قرار

نوجوون که بودم...کسایی بودن که دوسم داشتن...یادمه...وقتی سفر میرفتیم...عمه...شوهرعمه...بچه هاشون...دوسم داشتن...
:)شوهرعمه هم بعضی وقتا بداخلاق میشد...ینی...دوسم نداشت؟...
نمیدونم...
یه نفر تو دنیا...بهم ثابت کرد دوسم داره...هرچند کم...براش مهمم...
اون قلب دومشو بهم داد...
طلسم محافظت برام ساخت...
حتی تولدمو فراموش نکرد و خواست بیاد پیشم...
اون...اون خیلی مهربونه باهام...
ولی من خستش کردم...بازم...دلخورم ازش...قرار نبود خسته شه و ترکم کنه...قرار نبود بگه خستم ازت...قرار نبود یکی دیگه رو باهام مقایسه کنه...قرار نبود...نباشه پیشم...قرار نبود واسه حس کردنش به سنگ و چوب متوسل شم...

من یا تو/افشین آذری

خیلی وقته/من واسه تو/گریه نکردم
از وقتی رفتی/به یادتم/تکیه نکردم
حالا می بینم اشتباه نکردم/الکی اشکامو هدیه نکردم
تو هرکاری که خواستی کردی با من
اما یه دفعه نفرینت نکردم

من یا تو
گفتی منتظر بمونم
من یا تو
گفتی که قسم به جونم
می مونم همیشه پیشت می مونم
من یا تو
بگو من یا تو
من یا تو
گفتی نباشی میمیرم
من یا تو
گفتی با تو جون میگیرم
می میرم تو رو با یکی ببینم
من یا تو
بگو من یا تو

HBD My Best

تولدت مبارک بهترینم:)
18ساله شدی و نوجوونی رو تموم کردی
الان بالغی:)
چقد خوشحالم که هستی...
ببخش اگه بدم:)
دوستت دارم تنها خورشید دنیا...